سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راسخان در دانش کسانی اند که دست نیکی و زبان راست و دل صاف وعفّت شکم و فرج دارند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

تعداد کل یاداشته ها : 18
103/2/17
10:53 ص

بچه بودیم. میرفتیم عکاسی به اصطلاح عکس بیاندازیم. بیشتر برای مدرسه. عکاس باشی ما را میبرد در یک اتاقک نمناک و خفه و تاریک. مینشستیم روی سه پایه ای. روبروی دوربینی و چندتا پروژکتور که نور تندشان عذابی الیم بود برای چند ثانیه. و من که چشمانم به نور حساس بود و هیچ نمیفهمیدم این بیماری را، سخت بود برایم خیره شدن به لنز دوربین عکاس باشی. خلاصه هشداری مختصر از طرف او و چلیکی و خلاص. پا میشدیم از تاریکی اتاقک به نور برمیگشتیم و نفسی به راحتی از تنگنایی کوتاه...آن وقت میخواستیم عکسمان فوری باشد. نمیدانستیم آن چه صیغه ایست. ولی هر چه بود عکسمان زودتر آماده میشد. و خیلی هم ارزانتر بود. گیرم که قیافه مان حسابی به هم ریخته و صورتمان لک و پیس دار و عکسمان بی رنگ و لعاب بود. ولی مگر میخواستیم چکار. فوقش چهارتایش میرفت لای پرونده مدرسه مان دوتایش تو جیبمان خیس غرق میشد و تا برود و زمانی بگذرد تا عکس فوری بعدی....

صبحی که پا شدم سر فرو بردم در لابلای این سایت های خبری...نگو دیشب ایران و اسراییل زده اند به تیپ هم...کجا ..ولایت شام... و آن وقت جنگی که چهل سال همه انتظارش را میکشیدند چقدر طول کشیده بود...یک نیمه شب...هنوز ما نخوابیده بودیم جنگی نبود و صبح پا نشده حضرات بساطش را جمع کرده بودند. این هم جنگ ایران و اسراییل...یاد عکس های فوری زمان کودکی خودمان افتادیم...